تمنای یک آرزو

دراین وبلاگ دلنوشته هایم را خدمت عزیزان دوست دار دلنوشته قرار میدهم امیدوارم که لذت کافی را از خواندن آنها ببریید.جهت انتقادوپیشنهادات خود میتوانید نظرات خود را به شماره تماس ۰۹۱۶۷۸۲۹۸۳۶ بامن درمیان بگذارید.باسپاس : بهنام زرگر رامهرمزی

تمنای یک آرزو

دراین وبلاگ دلنوشته هایم را خدمت عزیزان دوست دار دلنوشته قرار میدهم امیدوارم که لذت کافی را از خواندن آنها ببریید.جهت انتقادوپیشنهادات خود میتوانید نظرات خود را به شماره تماس ۰۹۱۶۷۸۲۹۸۳۶ بامن درمیان بگذارید.باسپاس : بهنام زرگر رامهرمزی

سلام خوش آمدید

دلنوشته های بهنام زرگررامهرمزی:
به ناحق،هرحقی را نتوان ناحق کرد
آن کس که خود را به ناحق، نماد حق کرد
 نمیمیرد تا مزدناسپاسی هایش بگیرد
او که ازحق خود برداشت و بر حق این مردم نهاد
نهادرا بی نهاد باید کرد،خوشیها را به رسم وآیین فلک باید گرفت 
مردمانی که نان وآب و خواب را شعار کردند
درقلب آزادی، بهانه ی آزادی را به دنبال کردند
 فریاد سر دادند و دستان بی نمک خود را مشت کردند 
بهشت دوعالم را فدای ،بهشت شیاد کردند
مرا دگر خیال زندگی نیست میان این گله خر
چراکه خریت هُویت شد،هُویت راثبت کردند
بدبختی شروع شد تازه آغاز ماجراست 
بشین و ازحماقت های خود داستان بباف
نسل بعدی در زمستان سردهِ حماقتها، عریان است 
ازآن روزی که شیررادر قفس کردند؛
نماد اربابیت را به گربه سانان واگذار کردند
مبارکت باشد این اَربابیت 
منم آن بدبخت رعیت...۱۳۹/

 

  • Behnam Zargar

دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
حکایت مردمان سرزمین من مثال درختان سبزو تنومندی شده است که آنها را از ریشه درمی آورند واز کمر تکه تکه میکنندو از تکه تکه های بی جانشان 
ورقی میسازند و روی آن ورقه ها مینویسند
《زنده باد طبیعت》
ودرختان دیگر ازاین تقدیر شوم،شکوفه پس میدهند...۱۳۸/

  • Behnam Zargar

دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی: 
بعضی مواقع در زندگی شخصیمان آنقدر برای دیگری به خودمان ظلم میکنیم که هر وقت فکرش را میکنیم برای خودمان دلمان میسوزد... ۱۳۷/

  • Behnam Zargar

دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی: 
در واقعیت غیر واقعی، ذهن انسان ازبه هم پیوستن واژه هایی مانند 
شهوت،وابستگی وحفظ آبرو و شرافت در یک زندگی مشترک عشق میگوید.ولی اگر در واقعیت واقعی بخواهیم عشق را به اصالت اصل خود برسانیم بدون شک وخالصانه به کلمه «مادر» میرسیم... ۱۳۶/

  • Behnam Zargar

دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی: 

درکودکی پدر ومادرانمان برای آسایش خودشان برایمان داستان میگفتند وما رابا موجودهای خیالی میترساندند که مارا با این ترفند ترسناک و دروغین بخوابانند

وامروز در بزرگسالیمان که پدرومادرانمان کهنسال گشته اند. دیگرانی دگر برایمان از موجودهای خیالی با آپشن های مدرن و داستانک های از واقعیت به دور میگویند... به راستی نسل درنسل، میراث حماقت را به آیندگان منتقل میکنیم بدون وصیت، بدون سند... ۱۳۵/ 

  • Behnam Zargar


دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
خنده ام میگیردکه گهگاهی درخلوت اندیشه خود پرسه ای میزنم و از خود میپرسم 
چگونه میشود از این سو همه ی آنها فتوا سر میدهندکه تراشیدن ریش حرام است ولی درآن سو تراشیدن ریشه ی این همه حلاله،حلال؟...۱۳۴/

  • Behnam Zargar

دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
چوب حراج  را برای هیچ کس به تن خود نزنید
اینجا دنیای منفعت هاست ن دنیای معرفت ها.../۱۳۳

  • ۰ نظر
  • ۲۹ شهریور ۰۰ ، ۰۷:۰۳
  • Behnam Zargar

دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:

آنان زندگی ما را سهمیه بندی کرده اند 
به هرکس به اندازه سکوتش عمر میدهند
لب که بگشایی
و زبانت چرخی در دهانت بزند
دیگر نیستی...۱۳۲/

  • ۰ نظر
  • ۲۸ مرداد ۰۰ ، ۱۷:۰۷
  • Behnam Zargar
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی۱۳۱

دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:

مردمان سرزمین من مردمانی هستند که متن تاریخ اجناس خوراکی را بیشترازمتن تاریخ سرزمینشان ، جستجو کرده اند واگر تنها یک روز از انقضایش بگذرد آن را پس میزنند. ولی درعجبم، قرن هاست که  تاریخ انقضای خرافات ومتل ها و داستانک ها میگذردو همچون جنس تاریخ روز خریدار دارد. کجای کار میلنگدخدایا که این چنینیم،نکند که ما درخوابیم ولی نه،به گمانم ما چیز خور تاریخ ،تاریخ گذشته شده ایم ... آری!..۱۳۱/

 

  • ۰ نظر
  • ۰۵ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۱۷
  • Behnam Zargar


*یارب:فقط وعده ها داده ای و خُلف وعده ها کرده ای
*دیدگان خود را ستارالعیوب ظالمان کرده ای
*ازآن سو زمین بهشت را،شش دانگ بنام مادران کرده ای
*ازاین سو زمین دنیایت را،بهشت زهرای کودکانشان کرده ای
*هرچه صراط مستقیم درپیش گرفتیم ،انتهایش به ناکجاآبادبه ختم شد
*سهم ماازشیرینی زمینهای دنیایت،بیابان وشوره زارهاشد
*آنجورکه گُفتند ومیگویند:جای حق نشسته ای
معذرت میخواهم که میگویم نکند که رویش نشسته ای
*مارا که ازاول تا آخرفقط آزمایش کرده ای
پس چه شدانتهایش ،نکندمطب سنجش باز کرده ای؟
آخر پریشانم🙄
*ظُلم ظالم،بیداد میزند،گُرسنه از گرسنگی وتشنه از بی آبی فریاد میزند
*همه گیج ومنگُ وخوابیم،همه از جون وجان خود سیرآبیم
*آن یکی را ساقط جان میکنی،این یکی را سارق جان میکنی
*سیران ازسیری لگد به طعام میزنند
آن دیگران ،این دیگران رااز گرسنگی لگد میزنند
*کجای کاری تو یارب
اصلا هستی تو در کار یارب
*مگر دیدگانت دیگر توان دیدن ندارد
مگر گوشهایت باصدای مظلومین آشنایی ندارد
*مگرتو دوستُ و رفیقِ مخلص انسان نبودی
مرا جانشینت کرده ای،یایک جا نشینت
*دل داده ای وچشمان بیناو هزاران آرزو
مثال قُفلهِ گنجینه،بی کلید وآرزو
*دراین دنیا ،هرچه ودرهرچه سلطان که خواهی داشتیم
ازسکه گرفته تا که حتی سلطان پسته هم داشتیم 
نظرت مادراین دنیا ،سلطان وسوسه ها کم داشتیم
*شیطان و آدم وهوایت،هوایی شده اند
سجده وگندم،عاقبت سرنوشت ما شده اند
*تو بگو کجای حق نوشته اند گناه کرده دیگرانند
دیگرانی دگر  تنبیع شده اند
*من از درگاهت بعد از مرگم شکایتها دارم
دلی پراز غم،مغزی پراز سوال دارم
*ولی دَردم تنها بعد از مرگم این است
شکایت ازقاضی ،پیش قاضی کمی ننگین است.۱۳۰/

  • Behnam Zargar

سایتی بسیار باارزش ومختصر در خصوص دلنوشته ها برای شما عزیزان دوستدار دلنوشته ایجاد کرده ام امیدوارم که باعث رضایت شما بازدید کننده عزیز باشد