دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
قصه خلقت را به ناحق شروع کرد آنکس که برندش حق است
نمیدانم که موشم یا که آدم
که بایک بار آفرینش، صدهزاربارمی آزمایی مرا
تا که محتاج یاریت میشوم
تو به صلاحم لغو محتاج میکنی
اگر لب به لب باز گشایم تااعتراضی نمایم به کردارت
مُهر و موم سکوت برلبان میزنی
من ازخیرت گذشتم بهشت و جهنم نمیخواهم فقط مرا به
حال، حالم رها کن
من از فهمیدن هاپراز زجرم
فقط مرا دیوانه ای نادان کن...۱۲۹/
- ۰ نظر
- ۰۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۵۵