دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
گاهی سزای خواستن،داشتن،وگاهی سزای داشتن،شکستن،وگاهی سزای شکستن،فقط یک دل بی گناه است. آری دلم، که دلم برایت میسوزدچراکه تو هم به ناچارازسرتنهایی بایددرخرافات عشق بسوزی وبسازی./۱۱۹
🌺Behnamzargar🌺
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
من در تعجب گفتاروکردار این مردمانم،امنیت جان ومالشان را به دست خدا میسپارند که او حافظشان باشد،بعد برای مسجدی که خانه خودش است ازبیرون وداخل دوربین مداربسته زده اند./۱۱۸
🌺Behnamzargar🌺
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
خدایاشما هم دیگه واسه ما طاقچه بالا میزاری...آخه چراخادمهای مساجدت فقط وقت نماز درخونتو باز میکنن بعد از نمازهم قفلش میکنن ...شاید من بعدازنمازبخواهم تنهایی به کنارتوبنشینم وسرم راآرام روی شانه هایت بگذارم وسیردلم اشک بریزم ودردهای دلم رابه توبگویم،چرااینهای تو،اینجا،همه رابه چشم دزد میبینند./۱۱۷
🌺Behnamzargar🌺
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:این روزهاسرزمین دلم وهوای چشمانم عجیب بوی شمال را میدهد؛هرروز عده ای می آیندبادلم حالشان را میبرندودرآخرآسمان چشمانم رابارانی میکنند./۱۱۶
🌺Behnamzargar🌺
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:گاهی وقتهاماآدمها کاسه داغ تراز آش میشویم که جهنم وآتشش هردو یکجا سهممان میشود..چرا نمیگذاریم کارهای بد را خدا خودش انجام دهد؛باورکنید خدا هم دل دارد./۱۱۵
🌺Behnamzargar🌺
دلنوشته های بهنام زرگررامهرمزی
خدایاانسانیت،انسانهایت تنها چیزنادری بودکه بعداز تو درطول عمرم دیده ام./۱۱۴
🌺Behnamzargar🌺
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
یه وقتهایی تمام آرزوهات رو میدی برباد تا فقط به یه آرزوت برسی،بعدچند وقت همون یه وقتها رو چند برابر التماس وخواهشم هم میزاری روش تحویل خدا میدهی ومیگی اینو از زندگیم پرتش کن بیرون...غلط کردم...۱۱۳/
🌺Behnamzargar🌺
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
بگذاربگویم،تا بدانی که
نشئگی بدونت راگدایی نمیکنم
خمار میمانم ،چرا که خماری نبودنت بیشتراز نشئگی
بودنت ارزشی دوچندان برایم دارد.۱۱۲/🌺Behnamzargar🌺
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
همیشه تو زندگی اگه تمام تلاشتم که بکنی، تا یک درجه فقط بتونی مسیرزندگیت روعوض کنی نمیشه ونمیتونی...
ولی بعضی وقتها خدا بهت ارفاق میکنه ویه آدم عوضی رو میزاره تو زندگیت،که میتونه کلیه زندگیتوروکه هیچ ،حتی خودتم مثل خودش یه عوضی کنه ،هیچگاه از رحمت خدا نا امید نشوید...۱۱۱/
🌺Behnamzargar🌺
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:
روزگاری نه چندان دور،خدای من هم نزدیک بود،راستی چه شد که با رفتن خودت همه چیزم را رفته حساب کردی،توکه قول داده بودی خوب باشم تمام خوبیها رابرایم رقم میزنی...نکند توهم آلزایمر گرفته ای وداری با سرنوشتم بازی میکنی...؟۱۱۰/
🌹behnam zargar🌹